تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی
کلمات کلیدی:
مدل آموزش الکترونیکی, اعتبار سنجی, آموزش و پرورش کشور عراقچکیده
هدف: هدف از انجام این مطالعه تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود.روششناسی: روش پژوهش حاضر مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بودند که ۲۷۴ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. به علت شیوع پاندمی کووید-۱۹، دادهها با استفاده از پرسشنامههای الکترونیکی در شبکههای اجتماعی مجازی جمعآوری شدند. برای جمعآوری دادهها از ابزارهای مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتر، ۲۰۰۳)، پرسشنامه تواناییهای شناختی (وحید نجاتی، ۱۳۹۲)، پرسشنامه استاندارد فرآیند رویکرد مطالعه دو عاملی (بیگز و همکاران، ۲۰۰۱)، دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رومر، ۲۰۰۴)، پرسشنامه جرأتورزی ساده راتوس (مککورمیک، ۱۹۸۴)، پرسشنامه روحیه پرسشگری (حیدری، ۱۳۹۲) و مقیاس مهارتهای ارتباطی (کویین دام، ۲۰۰۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از تحلیل مسیر روش معادلات ساختاری نرمافزار لیزرل ۸.۸ استفاده شد.یافتهها: یافتهها نشان داد اثر مستقیم کارکردهای اجرایی بر گرایش به تفکر انتقادی برابر با ۳۸% و سبک یادگیری سطحی برابر با ۳۳%- و سبک یادگیری عمیق برابر با ۳۱% در سطح ۰۱% معنادار هستند. از میان متغیرهای برونزا فقط اثر مستقیم روحیه پرسشگری برابر با ۵۹% در سطح ۰۱% و مهارت ارتباطی برابر با ۱۸% در سطح ۰۵% بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان معنادار است. جرأتورزی برابر با ۱۴% و تنظیم هیجان برابر با ۰۴% اثر مستقیم بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نداشته است.نتیجهگیری: در بررسی اثر غیرمستقیم متغیرهای مستقل، هر چهار متغیر با نقش واسطهای کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری بر گرایش به تفکر انتقادی مؤثر هستند. بنابراین، اثرگذاری هر چهار متغیر مستقل با واسطهگری متغیرهای میانجی بر متغیر وابسته تأیید شد. درنهایت، یافتهها نشان داد که مدل مفهومی نهایی از برازش نسبتاً مطلوبی برخوردار است.