طراحی و بررسی مدل علّی یادگیری خودراهبر بر اساس خلاقیت هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی
کلمات کلیدی:
یادگیری خودراهبر, خلاقیت هیجانی, گرایش به تفکر انتقادی, خودکارآمدی تحصیلیچکیده
هدف: یادگیری خودراهبر نقش مهم و موثری در بهبود سایر متغیرهای مرتبط با تحصیل دارد و از عوامل موثر بر آن میتوان خلاقیت هیجانی، تفکر انتقادی و خودکارآمدی تحصیلی را نام برد. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر طراحی و بررسی مدل علّی یادگیری خودراهبر بر اساس خلاقیت هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی بود. روششناسی: پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانشآموزان پسر متوسطه دوم شهرستان ایذه در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که تعداد 400 نفر از آنها با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای با رعایت نسبت دانشآموزان در پایههای تحصیلی مختلف بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای یادگیری خودراهبر (فیشر و همکاران، 2001)، خلاقیت هیجانی (آوریل، 1999)، گرایش به تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) و خودکارآمدی تحصیلی (جینکز و مورگان، 1999) بودند. دادههای این مطالعه با روش مدلسازی معادلات ساختاری در نرمافزارهای نسخه بیست و دوم SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافتهها: یافتههای این پژوهش حاکی از آن بود که مدل علّی یادگیری خودراهبر بر اساس خلاقیت هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان برازش مناسبی داشت. علاوه بر آن، خلاقیت هیجانی بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر، گرایش به تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر و خودکارآمدی تحصیلی بر یادگیری خودراهبر اثر مستقیم و معنادار داشت (001/0P<). همچنین، خلاقیت هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی بر یادگیری خودراهبر اثر غیرمستقیم و معنادار داشت (05/0P<). نتیجهگیری: طبق نتایج این پژوهش، خلاقیت هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیرمستقیم (با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی) نقش تعیینکننده در یادگیری خودراهبر دانشآموزان داشت و برای ارتقای یادگیری خودراهبر در آنان میتوان زمینه را برای بهبود خلاقیت هیجانی، گرایش به تفکر انتقادی و خودکارآمدی تحصیلی از طریق کارگاههای آموزشی فراهم نمود.