بررسی رابطه تدریس تحول آفرین و تفکر انتقادی با نقش میانجی اشتیاق تحصیلی دانش آموزان
کلمات کلیدی:
تدریس تحولآفرین, تفکر انتقادی, اشتیاق تحصیلیچکیده
هدف: هدف از این پژوهش بررسی رابطه تدریس تحول آفرین و تفکر انتقادی با نقش میانجی اشتیاق تحصیلی دانشآموزان بود. روششناسی: پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهرستان اسلام آبادغرب در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 1650 بود. حجم نمونه بر اساس روش نمونهگیری تصادفی طبقهای وبا استفاده از جدول کرجسی و مورگان 304 نفر برآورد گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تدریس تحولآفرین بوجامپ و همکاران (2010)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2005) و پرسشنامه تفکر انتقادی فاسیون و همکارانش (1989 تا 1990) بود. پایایی پرسشنامهها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب برای تدریس تحولآفرین 928/ 0اشتیاق تحصیلی 923/0تفکر انتقادی 938/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها و برای پاسخگویی به فرضیههای پژوهش از آزمونهای آمار استنباطی (تحلیل مسیر و مدلسازی معادلات ساختاری) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و SMART PLS استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد بین تدریس تحول آفرین و تفکر انتقادی با اشتیاق تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد ومتغیر اشتیاق تحصیلی اثر میانجی بر رابطه بین تدریس تحول آفرین وعملکرد تحصیلی را دارد.همچنین شاخصهای برازندگی مدل حاکی از آن بود که مدل اراه شده از برازش مناسبی برخوردار است.. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش میتوان با استفاده از تدریس تحولآفرین و همچنین تقویت اشتیاق تحصیلی دانشآموزان تفکر انتقادی را تقویت نمود.