شناسایی مؤلفههای زیربنایی در گرایش به روانشناسی کاذب: یک مطالعۀ کیفی
کلمات کلیدی:
روانشناسی کاذب, روانشناس کاذب؛ پدیدارشناسی توصیفی, روانشناسی غیرعلمی, تبعات روانشناسی کاذبچکیده
زمینه و هدف: روانشناسی کاذب به شیوهای از ارائه اطلاعات نادرست، ناروا یا گمراه کنندهی روانشناختی اطلاق میشود که فاقد شواهد یا اعتبار علمی و حرفهای و اغلب شامل تفسیرهای نادرست از رفتار، ایدههای بیاساس، توضیحات اغواگر و سادهانگارانه از پدیدههای پیچیده روانی بوده و آسیبها و صدمات مخاطرهآمیزی در سطوح عاطفی، مالی، اخلاقی، مداخله غیراصولی و انگ را برای مراجعان رقم میزند. مطالعه حاضر در پی پاسخ به این سئوال بود که چرا به روانشناسی کاذب و روانشناسان کاذب اعتماد میشود؟ به دیگر سخن، تلاش شده است تا عوامل مرتبط با گرایش مردم به روانشناسی کاذب را بررسی، به شناختی عمیق از این پدیده دست یافته و از بروز و شدت یافتن عواقب جلوگیری شود. روش: بدینمنظور از روش پدیدارشناسی استفاده شد و با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختاریافته، با 24 نفر که به شیوه هدفمند انتخاب شده و تجربه مستقیم مواجهه با روانشناسی کاذب را داشتند، مصاحبه انجام شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل کُلایزی تحلیلشد. یافتهها: تحلیل دادهها به شناسایی 132 عبارت مهم، دستهبندی آن در قالب 21 زیرمضمون و در نهایت طبقهبندی آن در قالب سه مضمون اصلی شامل «جذابیت خدمات روانشناسی کاذب»، «دسترسیپذیری» و «ضعف عملکرد جامعه روانشناسی و سازمانهای مرتبط»، به عنوان عوامل زیربنایی افزایش اقبال عمومی به روانشناسی کاذب منجر گردید. نتیجهگیری: نتیجهی این مطالعه گویای این مطلب است که وقتی جامعه روانشناسی و سازمانهای ذیربط در ارائه خدمات علمی و موثر روانشناختی و همینطور برخورد و جلوگیری از گسترش و افزایش نفوذ روانشناسی کاذب ضعیف عمل میکنند، مردم برای رفع نیاز خود به خدمات روانشناختی، در دام روانشناسی کاذب و روانشناسان کاذب میافتند. تبعات این کمتوجهی به اطلاعرسانی دقیق و جامع به مردم و نظارت ناکافی و قوانین و برخوردهای غیربازدارنده، زمینه بروز و تشدید خطراتی برای جامعه و آسیبدیدن مراجعان و فرهنگ مراجعه به متخصص را ایجاد کردهاست.