اثربخشی روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی بر باورهای ضمنی هوش و حل مسأله دانشآموزان زاهدان
کلمات کلیدی:
نقشه مفهومی, باورهای ضمنی, هوش, مهارتهای حل مسأله, دانشآموزان دبیرستانی, روشهای آموزشی, توسعه شناختیچکیده
هدف: هدف اصلی این مطالعه بررسی اثربخشی روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی بر باورهای ضمنی هوش و مهارتهای حل مسأله در میان دانشآموزان دبیرستانی زاهدان بود. این تحقیق به دنبال تعیین این بود که آیا استفاده از نقشههای مفهومی میتواند به طور معناداری تواناییهای شناختی و تحلیلی دانشآموزان را بهبود بخشد یا خیر. روششناسی: این مطالعه از یک طرح کارآزمایی تصادفی کنترلشده استفاده کرد که شامل 30 دانشآموز دبیرستانی از زاهدان بود که به صورت تصادفی به گروه تجربی (n=15) و گروه کنترل (n=15) تخصیص داده شدند. گروه تجربی آموزش با استفاده از نقشههای مفهومی دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل به روشهای تدریس سنتی ادامه داد. دادهها با استفاده از پرسشنامه باورهای ضمنی هوش (IBI) و پرسشنامه مهارتهای حل مسأله (PSS) جمعآوری شد. این مطالعه به مدت پنج ماه ادامه داشت و دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر و آزمونهای تعقیبی بنفرونی با نرمافزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافتهها: آمار توصیفی نشان داد که گروه تجربی افزایش قابل توجهی در باورهای ضمنی هوش و مهارتهای حل مسأله از پیشآزمون به پسآزمون داشتند، با بهبود میانگین نمرات از 3.45 به 4.12 و از 3.68 به 4.33 به ترتیب. در مقابل، گروه کنترل تغییرات ناچیزی نشان داد. تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر تفاوتهای معناداری بین گروهها و در طول زمان نشان داد (p < 0.05) و آزمونهای تعقیبی بنفرونی تایید کرد که این بهبودها در گروه تجربی معنادار بودند. بحث و نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهند که روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی در بهبود باورهای ضمنی هوش و مهارتهای حل مسأله در میان دانشآموزان دبیرستانی مؤثر است. این روش آموزشی نه تنها به درک عمیقتر مفاهیم کمک میکند بلکه تفکر انتقادی و مهارتهای تحلیلی را نیز تقویت میکند. این مطالعه به مزایای بالقوه استفاده از نقشههای مفهومی در برنامههای آموزشی به منظور توسعه شناختی اشاره دارد.